به گزارش تابناک قم، شهید محمد علی قلی زاده در میان بسیجیان قم بسیار محبوب بود و به گفته آنها همواره در مسائل هم فکر و یاری گر آنها بودند و برای انجام فعالیت ها به آنها دلگرمی داده و آنها را تشویق می کردند وبه قول یکی از بسیجیان هیچ گاه لبخند همیشگی که بر لبان شهید قلی زاده جاری بود را فراموش نمی کنند.
یکی از همکاران ایشان در گفتگوی اظهار داشت: وقتی وارد اتاق حجت الاسلام قلی زاده می شدیم ایشان به پای ما بلند می شدند و منتظر می ماند تا ما بنشینیم و سپس ایشان روی صندلی خود می نشستند و احترام ویژه ای به بسیجیان قائل بودند.
همچنین یکی از نیروهای شهید قلی زاده در خاطرات خود نقل می کند: حاج آقا مسئول نمایندگی ولی فقیه در ناحیه بود. قسمت نمایندگی ۴ اتاق داشت و به خاطر کمبود تجهیزات به این رده ۳ عددکولر به مرور زمان تحویل دادند. ایشون توی همه اتاقا بجز اتاق خودشون کولر نصب کردند و می گفت اول، نیروهای زیر دستم و بعد خودم. خیلی به ایشون می گفتند که شما مسئول هستید و مهمان و مراجعه کننده زیاد براتون میاد و مناسب نیست که کولر نداشته باشید ولی ایشان می گفت: اولویت با نیروهام است ، خاطرم هست که در ماه رمضان پارسال که هوا به شدت گرم بود، اوقات رو با یک پنکه دستی می گذراند.
توجه خاصی به نیروهای زیردستش داشت. مثلا در سرکشی هایی که با ماشین اداری داشتیم اگه پذیرایی می دادند از صاحب خانه یکی هم برای سربازش درخواست می کرد. موردی بود که در یک مراسمی کیک و ساندیسش رو نخورد وقتی سوار ماشین شد پذیرایی رو جلو سربازش گرفت و گفت یکیشو بردار و اوردم اینجا که با هم بخوریم.
حجت الاسلام قلی زاده مفتخر به خادمی حرم حضرت معصومه(س) بودند یکی از همراهان ایشان نقل می کند: ایشان هم شیفیتی ما در حرم مطهر حضرت معصومه (س )بودند دوشنبه ها ساعت۱۹الی ۲۳ از روز اولی که به جمع ما پیوستند تواضع و ادب و خشوع بی حدی داشتند برخلاف بعضی دیگر از طلبه ها، در طول خدمت خادمی حرم لباس طلبگی را از تن در نمی آورد و با نظم مثال زدنی سر پست خود می ایستاد، کسی از موقعیت شغلی وی اطلاع نداشت با دیگر خادمان طوری رفتار می کرد که گویی یک فرد بسیار عادی و معمولی هست فقط متوجه شده بودیم سپاهی هست و به همین جهت بعضی دوستان به شوخی می گفتند حاجی ان شالله کی سوریه تشریف می برید اگه رفتید التماس دعا و ایشان با بزرگواری و لبخند ملیح شوخی ها را با شوخی پاسخ می دادند و ما غافل از این بودیم که روزی اشک گونه هایمان را بخاطر محرومیت دیدار مجدد وی نوازش خواهد کرد و جز حسرت دیدار چیزی نخواهیم داشت.
یکی از همکاران شهید نقل می کندهمیشه در کارهای سخت پیش قدم بود. در یکی از رزمایش های بسیج قرار شد برای ۱۲۰۰ نفر خودمون غذا را در ظرف کنیم. دیگِ سنگین روی زمین بود و برای ریختن برنج توی ظرف یک بارمصرف ، هر بار باید دولا و راست شد .بچه ها تجربشو داشتند می دونستند که سخت ترین کار کشیدن غذا از دیگ در داخل ظرف یکبار مصرف است ، و همه یه جورایی دست خودشون رو به کارهای دیگه بند کردن. توی اون شرایط همه با تعجب دیدیم که حاج آقا رفتن و مشغول کشیدن غذا شدن و تا آخر پا رو پس نکشیدند.
منبع: ثامن