
به گزارش تابناک قم، شعر سرود شده توسط رضا یزدانی صابونی بدین شرح است:
کسی از غربت و اندوه مولایم خبر دارد؟
که تا از رازهای شقشقیّه پرده بردارد
علی راز دلش را با کسی هم در میان بگذاشت؟
فقط از آن همه اسرار پیغمبر خبر دارد
علی نا گفته هایش بیشتر از گفته هایش بود
که از خون جگر در دل بیاناتی دگر دارد
بگو تا کی بماند استخوان در آن گلوگاهش
ببین از دار دنیا خار هم در چشم تر دارد
تو ای دنیا چه کردی با علی آن مرد میدان ها
که از دست ندانم کاری ات خونین جگر دارد
و تکلیف تو را با شمع بیت المال روشن کرد
عدالت ریشه در ذات علی دارد ، ثمر دارد
به یک ارزن نمی ارزد حکومت را که میخواهند
بیازارند موری را که جانی مختصر دارد
ردای این خلافت بر تن مولا تماشایی ست
بگو رو کن اگر عالم کسی شایسته تر دارد
علی بر مسند سبز خلافت چشم و دل سیر است
خدا در آسمان جایی برایش زیر سر دارد
مگر از خیر آن یک جفت کفش مندرس بگذشت
به روی نفس خود پا می گذارد ، در نظر دارد -
برای قوم سرگردان کلامی ناب بنگارد ؛
...که دنیای شما بر تن لباسش بوی شر دارد _
عجب دنیای زیبایی ! ، چه زیبای فریبایی !
چه مار خوش خط و خالی که زهری پر خطر دارد
حقیقت با علی فریاد شد اتمام حجّت شد
سخن کز دل برآید لاجرم بر دل ، اثر دارد؟
سیه دل را چه سود آمد برایش وعظ گفتن ها
چه تأثیری نصیحت ها برای گوش کر دارد؟
سلامش بی جواب امّا جوابی بر (..سلوني..) هاست
کسی که آسمان ها را به زیر بال و پر دارد
به روی طاقچه نهج البلاغه خاک غفلت خورد
بیانش دلنشین باشد ، کلامی معتبر دارد
غبار از غربت نهج البلاغه می زداید، آه
که (جرداق مسیحی ) اشتیاقی بیشتر دارد !