به گزارش تابناک قم، شهید شهروز مظفری نیا متولد تیرماه سال 1357 شهر کهک قم بود. شهید مظفری نیا در سال ۱۳۸۱ به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در سپاه قدس خدمت میکرد که در این دوران دوشادوش شهید سلیمانی در میدانهای مختلف مبارزه حضور داشته است.
مرتضی مظفری نیا، برادر شهید پیرامون شخصیت و زندگینامه ایشان چنین میگوید: برادرم دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در مدارس تهرانپارس سپری کرد. عضو فعال پایگاه بسیج بود و روحیه بسیجیاش زبانزد خاص و عام بود. مهربانی، خوشاخلاقی و انسانیت در وجود برادرم موج میزد. پاک بود و خودش را برای خدا خالص کرد. همه میدانستیم که شهروز آرزوی شهادت دارد.
همرزمی و همراهی با حاج قاسم سلیمانی از افتخارات برادرم بود. ارادت زیادی به امام خامنه ای و سردار سلیمانی داشت. برادری متواضع، مؤمن، شجاع و باایمان بود. صابر بود. بسیار بر مسائل و مشکلات صبر پیشه میکرد. رابطه ای که با والدین مان داشت برای من بسیار مورد توجه و احترام بود.
بعد از خداوند به پدر و مادر احترام میگذاشت و از پدر و مادر تبعیت میکرد. وقتی هم که وارد سپاه شد و با فرمانده بزرگوارشان همراه شد، این اخلاق خوب و شایسته اش بیشتر و بیشتر بروز کرد. کمک حال نیازمندان بود و به آنها از نظر فکری و عملی کمک میکرد. برایش فرق نداشت که فرد مورد نیاز آشناست یا غریبه. وقتی میدید کسی نیاز به کمک دارد کمک میکرد. نسبت به اطرافیان بی تفاوت نبود. در جامعه امروز نیاز به چنین افرادی داریم که با این تفکر زندگی و از همدیگر دستگیری کنند.
از شهید شهروز مظفری نیا دو فرزند دختر ۱۱ و ۷ساله بهیادگارمانده و در انتظار تولد فرزند سومش بود که به شهادت رسید.
فرزند سوم شهید شهروز مظفری نیا پس از ۳ ماه و ۱۸ روز که از شهادت پدرش روز دوم اردیبهشتماه سال 1399 قدم به دنیا گذاشت که نامش را علیرضا نهادند. این انتخاب نام سرچشمه از ارادت شهید به امام رضا (ع) بود.
دوشادوشی شهید مظفرنیا در مبارزات حاج قاسم
برادر شهید مظفری نیا در گفتوگویی خاطرهای معجزه گونه را از شهید روایت میکند:
پس از شهادت برادرم، یکی از همرزمان ایشان خاطرهای برای ما تعریف کرد که در آن، زندهماندن سردار سلیمانی و برادرم بیشتر شبیه معجزه بوده و بیانگر شجاعت و رشادتهای این بزرگواران است.
وی ادامه داد: در یکی از سفرهایی که حاج قاسم به سوریه داشت، در نیمه یکی از شبها، برادرم را صدا زده و به او میگوید باید با موتور، کمی جلوتر رفته و منطقهای را شناسایی کنیم.
وی افزود: وقتی به منطقه میروند داعشیان متوجه حضور آنها شده و با تیربار و اسلحههای دیگری که در اختیار داشتهاند، اقدام به شلیک میکنند و آتش سنگینی به سمت آنها میگشایند. آنها نیز با موتور بهسرعت به عقب برمیگردند. برادرم به همرزمانش گفته بود وقتی در حال بازگشت به عقب بودیم داغی گلولههایی که از اطراف ما میگذشت را حس میکردم اما به ما اصابت نمیکرد.
وی اظهار کرد: به نظر من، سالم ماندن این دونفره در آن واقعه بیشتر شبیه معجزه بوده و اراده خدا بر این بوده است که آنها در آن منطقه به شهادت نرسند.
برادر شهید در بخش دیگری از سخنانش میگوید: او چون سرتیم حفاظت حاج قاسم بود، در بسیاری از مأموریتها و یا بازدیدهای سخت و دشوار در کنار فرمانده محبوب خود بود و سختی زیادی را طبیعتاً تحمل مینمود اما ذرهای از آن را برای ما بازگو نمیکرد.
وی با بیان این نکته که حتی در مراسم داخل کشور که سردار سلیمانی در آن حضور داشت، مردم به دلیل عشق و علاقه و ارادتی که به حاجی داشتند معمولاً به سمت او هجوم آورده و میخواستند سردار را در آغوش بکشند و همین موضوع ممکن بود برای سردار مشکلاتی به وجود آورد، ابراز داشت: وظیفه تیم حفاظت بود که در همین موارد نیز از حاج قاسم حفاظت کنند. یکبار در مراسمی که در کرمان بوده و سردار سلیمانی نیز در آن حضور داشت بهخاطر محافظت از حاج قاسم به دلیل فشاری که مردم ایجاد کرده بودند دیسک کمر برادرم بیرونزده و او را خانهنشین کرد.
وی اضافه کرد: شهروز حدود یک ماه در خانه فقط استراحت میکرد و بالاخره مجبور شد دیسک کمرش را عمل کند. پس از عمل وضعیت کمرش بهتر شد اما درحالیکه به دستور پزشکان باید مدتها از انجام کارهای سخت صرفنظر میکرد، دوباره با عشق و علاقه فراوان به کار خود بازگشت و مأموریتهای سخت را دنبال کرد.
برادر شهید مظفری نیا تأکید کرد: در یک مأموریت دیگر نیز مینیسک پایش پاره شد. از ظاهرش معلوم بود که درد زیادی را تحمل میکند اما حتی به زبان نمیآورد و در اولین فرصت پس از بهبودی نسبی به کار دشوار خود بازگشت.
بیش از اینکه در خانه باشد همراه حاج قاسم بود
مجتبی مظفری نیا عنوان داشت: در چند سال آخر که شهروز، سرتیم حفاظت حاج قاسم سلیمانی شده بود سختیهای کاریاش هم چندبرابر گردید. بسیاری از اوقات تنها چند ساعت در خانهاش بود و بیشتر ساعات شبانهروز را خارج از منزل سپری میکرد. اصلاً خبر نداشتیم که کجاست و چه سختیهایی را تحمل میکند. فقط اگر حاج قاسم استراحت میکرد او هم چند ساعتی به منزل آمده و به استراحت میپرداخت.
وی تأکید کرد: بر کسی انرژی و توان کاری فوقالعاده سردار سلیمانی عزیز پوشیده نیست. پرواضح است که انسان باید هدفی والا داشته باشد تا توان همراهی شخصیتی مانند حاج قاسم را پیدا کند. آنها با وضعیت جسمانی ای که برادرم دارا بود ونیاز به استراحت داشت.
شهید مظفری نیا که سرتیم حفاظت سپهبد شهید قاسم سلیمانی بود، در سن 41 سالگی و در کنار آن سردار بزرگ در عملیات خصمانه تروریستهای آمریکایی به شهادت رسید. این شهید بزرگوار که افتخاری برای اهالی قم محسوب میشود، در مقبره شهدا در صحن امام رضا (ع) حرم حصرت معصومه (س) دفن گردیده است.
تکریم خانواده شهید شهروز مظفرینیا توسط خادمان حرم قم
خادمان و معاونان آستان مقدس کریمه اهلبیت (س) به همراه پرچم حرم در منزل خانواده شهید شهروز مظفرینیا سرتیم حفاظت سردار سلیمانی، حضور یافته و با اهدای متبرکات فاطمی و تجلیل از خانواده این شهید، یاد و خاطره شهدای مقاومت را گرامی داشتند.