در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند (احزاب، ٢٣)
بامداد جمعه ۱۳دیماه ۱۳۹۸، روزی که هرگز فراموش نمیشود. روزی مبهم، گنگ و تلخ؛ روزی تاریخ ساز شد.
واقعاً اگر نگاهی از سر بصیرت به این واقعه داشته باشیم؛ برکات و ثمرات خارقالعاده بهروشنی این گزاره را پیشروی ما میگذارد که آنچه اتفاق افتاد در چهارچوب محاسبات مادیِ معمول قابل تحلیل نیست. شهادت حاج قاسم سلیمانی «قیامتی به پا کرد.» این شهادت «انقلابیِ تاریخساز» شد و «معنویّتی که داشت، شهادتش را اینگونه برجسته کرد.»
معجزه حضور دهها میلیونی در تشیع سردار سپهبد، شهید حاج قاسم سلیمانی در آن یک هفته در ایران، ثمره روح عظیم و زنده ایشان بود و جز این که روح عظیم او، قلوب هشتاد میلیون ایرانی را فتح کرد و همه در فراق او سوختند و با آرمان او در آمیختند، هیچ تحلیل دیگری در فهم این عظمت نمیتوان داشت.
قطعاً مهمترین ثمره خون شهید حاج قاسم سلیمانی وحدت حداکثری ملت ایران بود. وحدتی که در زیر پیکر مطهّر شهید سلیمانی و شهدای همراه ایشان در بین مردم دیده شد.
این حضور و وحدت یکپارچه، نمونهای از القاء روح جمعی و حیات طیّبه و تحقّق امّت حقیقی بود که در سایه اخلاص توحیدی و ولایتمداری سردار شهید محقّق گردید؛ و در این ارتباط معنوی، شهید با مردم ایران، این ارزشهای انقلاب بود که در جامعه بروز و ظهور متعالی تری یافت. استکبار ستیزی امّت، در سایه عشق به سردار استکبار ستیز انقلاب، به اوج رسید، دو دلیها و ترسها از قدرت موهوم و پوشالی آمریکا به شجاعت بدیل شد، رخوتها و یأسها به نشاط و مجاهدت و امید بدیل گشت و این همه چیزی نیست جز تجلّی معنویت و جلوه حیات حاج قاسم سلیمانی در جامعه خویش.
وحدت، حول اصول و اهداف و آرمانها موجب اقتدار و قدرتی روزافزون شد. البته این مولفهی کلیدی نیز آماج توطئهها و طراحیهای دشمن و وابستگان به دشمن قرار گرفت. دوقطبیسازیهای اجتماعی و سیاسی، انشقاق در اقشار گوناگون ملت و ایجاد اختلاف و بدبینیِ داخلی از جمله خطوط همیشگی دشمنان بوده است. یکی از نقاط اصلی مورد هدف دشمن در ماجراهایی، چون فتنهی ۸۸ و اغتشاشات ضدامنیتی، تضعیفِ وحدت و انسجام ملی در ایران بود؛ هدفی که در برخی بُرههها نیز تاحدودی دشمن به آن دست یافت. طبیعتا تضعیف این عنصر قدرتِ ملی نیز بهنوبهی خود بزرگترین زمینه و فرصت را برای دشمنان برای تشدید فشارها از جمله تحریم و... ایجاد میکرده است. البته در این میان برخی ناکارآمدیهای مدیریتی و ناکامیها نیز در تشدید اختلافات موثر بوده است.
با ریخته شدن خون شهید حاج قاسم سلیمانی، خونی تازه را در رگهای جوانان انقلابی و روحی در جریان مقاومت اسلامی دمیده شد.
حقیقتاً این شهید، با ثبات قدم، اخلاص و مجاهدت توانست از خواصّ تاریخ ساز نسل اوّل انقلاب باشد که در ابتدای گام دوّم نقش آفرینی مؤثری کرد و با شناخت صحیح تحوّل و تکامل تاریخی انقلاب در آستانه چهل سالگی آن، آنچه بعنوان غرض بیانیه گام دوّم انقلاب مطرح گردیده است را در عمل دنبال کرد. حاج قاسم با تقویت جبهه مقاومت که نزدیک به یک دهه مبارزه با داعش است؛ ابتدا در انتقال الگو و ارزشهای انقلاب اسلامی به جهان اسلام نقش جدّی ایفا نمود و در گام بعدی نیز با تربیت نسل دوّم انقلاب در میدان عملی جهاد و مبارزه و شکل دهی جریان مدافعان حرم، وظیفه انتقال آرمانهای انقلاب از نسل اوّل انقلاب به نسل دوّم را به عهده گرفت و این تربیت نسل را نه تنها در میان مردم ایران بلکه در جوانان امّت اسلامی و جبهه مقاومت تربیت کرد.
نسل دوّمی که مخاطب بیانیه گام دوّم انقلاب هستند، هنوز توسط بسیاری از مسئولان کشور، به آنها اعتماد نمیشود! نسلی که هنوز اعتمادی به سپردن مسئولیتهای خطیر انقلاب را ندارند، اما وارد عرصه مبارزه شدند و در جریان جهاد علیه داعش توانمندی خود را در یکی از حیاتیترین عرصههای مبارزه انقلاب نشان دادند و با تقدیم جانهای خود، شهید حججیها را بعنوان اسوهها و اسطورههای نسل دوّم انقلاب همانند همّتها و باکریهای نسل اوّل انقلاب ارائه کردند. تا به این وسیله در انتقال ارزشها و آرمانها و روح حقیقی انقلاب به نسل دوّم در این نقطه عطف تاریخی نقش بی بدیل و مثال زدنی ایفا نمایند.
حاج قاسم مرد میدان و وحدت آفرین بود. هرچند که وحدت مهمترین ثمره خون شهید سلیمانی بود، اما تنها ثمره شهادت مرد میدانها نبود؛ شهادت این اسطوره مقاومت آثار و ثمرات مهم دیگری هم داشت و آن؛ زنده نگاه داشتن انقلاب، باز کردن چشمان غبارگرفته و بصیرت افزایی، دشمنشناسی، ضعیف کردن و شکست دادن دشمنان بود.
ثمراتی که با شهادت حاج قاسم عزیز توانستیم از گذری سخت عبور کنیم گذری که با سستی مدیران نالایق و نگاه به خارج، قلب ملت را به درد آورده بود. هرچند فقدان حضور سردار سپهبد سلیمانی جبران ناپذیر است، اما حیات معنوی شهید و برکاتش همچنان انقلاب و کشور را میتواند از خطرات حفظ کند.
حقاً شهادت برازنده شهید سلیمانی بود؛ اخلاص و معنویّت حاج قاسم، پس از شهادتش میلیونها برابر بیشتر دیده شد؛ در آن بدرقههای ایرانی و آن بدرقههای عراقی؛ در کاظمین، در بغداد، در نجف، در کربلا در خوزستان و مشهد و تهران، در قم و کرمان و ... مردم چه کردند با این پیکر اِرباً اِربا!
از روح مطهّر او، از اعماق دل تشکّر میکنیم. حاج قاسم هنوز هم مرد میدانی...
معصومه آمره
فعال فرهنگی اجتماعی