سی و هشتمین یادبود دفاع مقدس
شاید بتوان حکایت سال ها و بلکه قرن ها دفاع مقدس را در این تصویر از «نرگس خانزاده» خلاصه کرد تصویری که همزمان، حسّ مظلومیت و آرامشی مستانه را فریاد می زند.
کد خبر: ۶۵۸۰۶۵
تاریخ انتشار: ۳۱ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۵:۲۹ 22 September 2018

به گزارش تابناک قم، حکایت این عکس، حکایت یک راه ماندگار و یک عشق بی پایان است؛ حکایت یک ایثارگری مُخلصانه و یک مظلومیت تمام نشدنی از همه شهدای تاریخ اسلام و البته بیش از 6 هزار شهید استان قم حکایتی که یک پدر، اسماعیل وار در گوش دخترش زمزمه می کند تا او و بلکه همه را، به آرامشی بی نهایت وصل کند.

چشم های «نرگس» در این تصویر، حکایت همین آرامش مستانه است و دست هایش که آغوش همیشه باز پدر را اجابت می کند ... .

اگرچه هر روز، روز «شهید و شهود» و هر زمان، گاهِ «دفاع» است اما عنوان «هفته دفاع مقدس»، عنوانی تأمل برانگیز برای یادکرد بیشتر آنانی است که حرف را با عمل معنا کردند و جاودانه شدند:

خوشا آنان که فریاد خمینی

به گوش خود شنیدند و رفتند

خوشا آنان که وقت دادن جان

به جای گریه خندیدند و رفتند

خوشا آنان که با اخلاص و ایمان

حریم دوست بوسیدند و رفتند

خوشا آنان که در راه عدالت

به خون خویش غلطیدند و رفتند

خوشا آنان که در میزان وجدان

حساب خویش سنجیدند و رفتند

نگردیدند هرگز گِرد باطل

حقیقت را پسندیدند و رفتند.

و البته این دفاع مقدس، محدود به همان هشت سال نبوده و نیست. چه بسیار بوده و هستند مجاهدان و ایثارگرانی که این بار، ندای قائد و رهبر زمان خود را لبیک گفته و می گویند تا نامشان به عنوان دفاعیان حریم حقیقت و حرم ثبت شود.

اسماعیل خانزاده یکی از همین مجاهدان است؛ یکی از همان هایی که سید شهیدان اهل قلم برایشان اینچنین سرود: «می خواهم در رثای شما ای کبوتران خونین بال حرم امن، مرثیه ای بسرایم؛ اما کلام، زمین گیر است و کبوتر شکسته بال دل من نیز آسمان را تنها در خیال می پرورد.

کلام، اسیر قفس ماهیات است و عقل، اسیر دام کلام و آن جا که شما بال کشیدید پر جبرائیلِ عقل می سوزد؛ آن جا جزء نبیّ عشق را بار نمی دهند و جز او و اوصیائش یعنی آنان که ضمیر نسبیت را به آسمان اطلاق پیوند می دهند دیگر کیست که بتواند بر معراج انقطاع کامل پای نهد و چشم دلش به ضیاء نظر به غیبت الغیوب ذات، نور یابد و این چنین از صدرُ المُنتهای أسماء و صفات در گذرد و به معادن پنهان عظمت اتصال یابد و روحش به ذات عزیز قدوس تعلیق پیدا کند.

تنها آن کس از رثای شما ای کبوتران خونین بال حرم امن بر می آید که بتواند کلام را بر بال عشق بنشاند و به معراج بَرَد و اگر این چنین است؛ بگذار آن یار غائب، مرثیه خوان شما باشد که جز او هیچ تلاونده ای، راه های آسمان را نمی شناسد ... .»

این إشراق آوینی، تعبیری از همان دعای استخوان سوز امام معصوم (ع) در مناجات شعبانیه است آن جا که حضرتش، واژگان دنیایی را به آسمان پیوند زد و فرمود:

«إلهی هَب لی کَمالَ الإنقطاعِ إلیک و أنِر أبصارَ قُلوبنا بِضیاء نظرِها إلیک؛ حتّی تَخرِقَ أبصارُ القلوبِ حُجُبَ النّور فتَصِلَ إلی معدنِ العَظَمَه و تَصیرَ أرواحُنا مُعلَّقَهً بعِزِّ قُدسِک ... .»

و این معراج انقطاع کامل و اتصال به معادن پنهان عظمت، همان است که در این تصویر هم دیده می شود گویی زمان ایستاده و همه ما را با خود برده است.

دفاع مقدس ما در طول سالیان البته عکس های فراوانی مانند تصویر استفاده شده در این نوشتار دارد که هر یک، حکایات و ناگفته های فراوان دارد؛ اما مظلومیت و در عین حال آرامش این عکس از بهروز خسروی، نگارنده را مجاب کرد تا آن را به پاسداشت آغاز سی و هشتمین هفته دفاع مقدس، مبنای این گفتار قرار دهد؛ گفتاری که در ظاهر درباره شهید سرافراز مدافع حرم، اسماعیل خانزاده، خانواده ایثارگر او، همسر فداکار و مقاومش و همچنین دخترش، «نرگس» است اما تردیدی نیست که اسماعیل ها و فاطمه ها و نرگس ها فراوانند و این اشاره، تنها نمونه ای از فداکاری و ایثارگری مثال زدنی فرزندان این آب و خاک و خانواده های آنان است.

اسماعیل خانزاده وقتی در شب شهادت امام حسن عسکری (ع) در حلب سوریه و در راه دفاع از کیان امت اسلام آسمانی شد تنها 31 بهار را تجربه کرده بود. جوانی در اوج احساسات که نرگسش 5 سال داشت و در اوج شیرین زبانی؛ اما او، این را به خوبی فهمید که دنیا نه جای درنگ است بلکه محمل رنجی است که آدمی پای در آن می نهد تا روحش در کشاکش ابتلاءات عظیم راهی به عالم قُرب جوید و آماده رجعت به آن جایگاهی شود که از آنجا آمده است.

آنگونه که بستگان اسماعیل می گویند او امضای شهادت خود را با توسل به ائمه معصومین (ع) و همچنین شهدایی مانند شهیدان شیرودی، باکری و کشوری که دوستشان می داشت از محضر حضرت حق، جلّ و علا گرفت.

دل از هوا و هوس ها بریده اند اینان
شراب لَم یَزَلی را چشیده اند اینان

تمام هستی شان را به کف گرفتند و
متاع جنّتشان را خریده اند اینان

اسماعیل البته وقتی به قربانگاه می رفت، برای نورچشم و مُهجت قلبش چنین نوشت:

«دختر عزیزم، جگرگوشه بابا، خیال نکن من بی خیال تو بودم؛ بِدان که بابا تو را بی نهایت دوست داشت؛ اما چه کنم که بر من تکلیف بود و احساس مسؤولیت داشتم.

بابا، لحظه ای از یاد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگی در یاد تو خواهد بود ... برای شادی من قرآن تلاوت کن؛ همانطور که شب ها برای من آیهُ الکرسی می خواندی ... .»

راهی که اسماعیل رفت البته توسط همسر فداکارش، فاطمه صالحی دنبال شده و می شود و این، رمز تداوم خط سرخ شهادت است؛ به ویژه آن که خانواده شهدا همچنان بر تبعیت از مقام عظمای ولایت پایبندند و دیگران را هم به همین راه تشویق می کنند:

«برای من و خانواده شهدای مدافع حرم همین بس که امام خامنه‌ای از شهدای مدافع حرم با عنوان اولیاء الله نام برده ‌اند.»

کوتاه سخن آن که اگرچه راه و سیره شهدا، به ترویج و تبیین نیاز دارد اما لازم است تا همه ما، این جمله قصار و جاودان سید مرتضی آوینی را هیچ گاه از یاد نبریم که:

«یاران!

پای در راه نهیم؛

که این راه رفتنی است؛

و نه گفتنی»

منبع: فارس
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار